to crack, to wedge, to rive, to splinter, to rend, to (be) split, to chink, to have a chink, to have a cleft, to develop cracks
to crack
to wedge
to rive
to splinter
to rend
tosplit
to chink
to have a chink
to have a cleft
to develop cracks
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
این شیشه زود ترک برمیدارد.
This glass cracks easily.
هنگامی که فیلِ خشمگین به شکارچیان حمله کرد، تفنگ لولهکوتاهش ترک برداشت.
His carbine wedged when the infuriated elephant bore down on the hunters.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ترک برداشتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترک برداشتن